اثار مصور فانتزی داستان های تحسین برانگیز از شهروز براری صیقلانی  

کلیک نمایید ادبستان دریچه و هزاران اثر ناب و اموزشی 

معرفی کلی و سبک نویسندگی همینگوی

سوال یک : ویژگی های نوشتاری و سبکی ارنست همینگوی کدامند؟ 

 

·         طبیعت مینیمالیستی کامل یا موجز گویی

 

·         انتخاب واژه های تند و تلخ

 

·         توصیفات ساده

 

·         جملات کوتاه و بی آرایه

 

·         زبان عامیانه

 

ارنست میلر همینگوی استاد مسلم دیالوگ ، او در دیالوگ های زیادش درباره رفتار شخصیت های اثرش صحبت می کند و او این کار را به زیبایی با عنصر تکرار انجام می دهد تا خواننده این ویژگی ها در ذهنش بماند . سبک نگارشی همینگوی به گونه ای رومه ایست و این از تاثیرات کار در رومه شهر کانزانس است.

 

واژه های همینگوی اساسا کلماتی هستند مانند دیگر کلمات ، ولی کلمات همینگوی  بعدی جادویی دارند و او این لغات را با فرمول منحصر به فرد خود در کنار هم می آورد که نتیجه ای به شدت زیبا به وجود می آورد. واژه ها همنیگوی به گونه ای در کنار هم قرار می گیرند که ما با خواندن یک جمله از کارهایش می توانیم بفمیم که این متن همینگوی است .پس از او خیلی ها تلاش کردند که با توجه به سبک همینگوی نویسندگی کنند ولی هیچ یک موفق نبودند و  این یک ویژگی تمایز همینگوی با دیگران نویسندگان است .

 

کلمات همینگوی به شدت پویا و زنده هستند و می دانیم که این ها منحصرا به همینگوی و سبک نویسنده گیش برمی گردند.سبکی غیرقابل تکثیر و این ویژگی یه بارزی است که همینگوی را به نویسنده ای واقعی و همیشه زنده تبدیل می کند.

 

مثال :

 

متاثر از مارک تواین بوده ، نه تنها همینگوی بلکه نویسندگان موج نو آمیکا تحت تاثیر او بوده اند. همینگوی روزانه بین 500 تا 1500 کلمه می نوشته . او رمان خورشید طلوع می کند را تنها در 3 هفته نوشت.

 

سوال دوم :  همینگوی سبک شخصی اش را با عنوان تئوری آیسبرگ» طبقه‌بندی کرده است. ویژگی های این نظریه چیست؟

 

در سال 1925 همینگوی مجموعه داستان با اهمیت در زمان ما را منتشر کرد. همینگوی یک سال بعد با انتشار خورشید همچنان می‌درخشد توجه بسیاری را به خود جلب کرد. انتشار مجموعه داستان مردان بدون ن که داستان کوتاه و معروف آدمکش‌ها» از جملة داستان‌های آن است، شهرت همینگوی را به اوج رساند. بدین ترتیب ارنست همینگوی در مدت چهار سال از یک نویسنده گمنام به یکی از مهم‌ ترین نویسندگان نسل خود و شاید مهم ‌ترین نویسنده قرن بیستم مبدل شد. در داستان‌های مردان بدون ن، همینگوی نظریه زیباشناسی خود را در داستان کوتاه، که به نظریه حذف یا نظریه کوه یخ معروف است، ارائه کرد. در این نظریه همینگوی با حذف برخی اطلاعات ضروری ماجرای داستان، در

 

درواقع، بر قدرت آن می‌افزاید. همینگوی این نظریه را با ساختار کوه یخ یکی می‌انگارد، کوه یخی که تنها یک‌هشتم آن از آب بیرون است و هفت‌هشتم آن در زیر آب قرار دارد و از نظر پنهان است و تمامی شکوه حرکت کوه یخ بر باقی‌ماندة کوه یخ، یعنی همین هفت‌هشتم، متکی است و، درواقع، همین هفت‌هشتم است که به حرکت کوه یخ شکل می‌بخشد. همینگوی احساس می‌کرد که داستان کوتاه را می‌توان بر همین اساس پایه‌ریزی کرد و تلاش‌های او در این زمینه دستاوردهای ارزشمندی برای داستان‌نویسی جهان به ارمغان آورده است. مطابق این نظریه، نویسنده از گنجاندن چیزهای بسیاری که درباره داستان و آدم‌های آن می‌داند خودداری می‌کند و خواننده با خواندن لابه‌لای سطرها احساس می‌کند که نویسنده، درواقع، آن چیزها را بیان کرده است. گرچه همینگوی برای ارائه تصویری واقعی در انتخاب کلمات بسیار دقت داشته ولی نبوغ او در آن چیزی نیست که در نوشته های خود آورده بلکه در چیزهایی است که حذف کرده و ننوشته است. دقیقا در خلاف این نظریه ژوزه ساراماگو و سبک نویسندگی اش قرار می گیرد .مخصوصا کتاب دخمه.

 

بهترین نمونه این تئوری را می توانیم در داستان کوتاه تپه هایی شبیه فیل های سفید ببینم . در این داستان زن و شوهری در کافه نشسته اند و قرار است درباره سقط جنین تصمیم بگیرند ولی عملا در این داستان هیچ حرفی از سقط جنین زده نمی شود !

شهروز براری صیقلانی  بازنشر توسط صدف اشراغی 

سوال سوم : جایگاه زن و مرد در آثار همینگوی چگونه است؟

امروزه کمتر با این مسئله روبرو میشیم که از شخصیت های ارنست همینگوی تعریف و تمجید شود . زن ها در اکثر آثار او اغلب در اختیار مردان و بیشتر بیان کننده نیازمندی های آن هستند . همینگوی با اینکه بزرگترین نویسنده قرن بیستم می باشد ولی محوریت ن در آثار او به شدت در خور توجه می باشد مخصوصا اینکه زن ها نقش های حاشیه ای و کمرنگی دارند. ن همیشه اولویت دوم دارند و وجودیتشان بر اساس ضعف و ایستایی شکل گرفته و زمانی در داستان نقش خود را ایفا می کند که بخواهند شخصیت مرد را کامل تر و بهتر معرفی کنند . این مسئله انعکاس دهنده وقایع پیرامون زندگی نویسنده و دوره ی زمانی ای ست که در آن  زندگی می کند. این اتفاق عملا در زندگی شخصی وی نیز می افتد او روابط زیاد و گسترده ای دارد از چهار بار ازدواجش ، از کنیزهای خریداری شده از آمریکای لاتین و روابط نامشروعش با شخصیت های مطرح می توان این موضوع را بازگو کرد.

 

شخصیت های همینگوی احساسات معمول و مرسوم ما را ندارند . مثل تمسخر سیاهان ، به تمسخر کشیدن صامی ها ، که مورد دومی به خوبی در رمان خورشید هم چنان می دمد ، به چشم می خورد .

 

مردان همواره شخصیت های برتر و قوی هستند و به نظر می رسد که این مسئله برای دوره ی زمانی است که همینگوی در آن زیسته است. دو جنگ جهانی و شخصیت های مردی که همواره در خط مقدم حضور داشته اند تا برای سرنوشت یک ملت تصمیم بگیرند. همینگوی مانند سبک نویسندگی اش هیچ گاه اعلام نمی کند که شخصیت های رمانش برابرند یا نه ولی در عمل ، آنچه که مشخص است برتری مردان بر ن می باشد

سوال چهارم : 

همینگوی در نامه ای به اسکات فیتز جرالد می نویسد که زندگیش بیش از هر چیزی تحت تاثیر جنگ جهانی اول بوده است .

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها