شعر  نو تبدیل به داستان بلند شود؟

 

 

شعر نو در بن بست نیست و گاه سرگشته است .

 

از دو سه دهه اخیر شاید خوانده یا شنیده باشید که شعر نو معاصر فارسی به " بن بست " رسیده است.

در این باره باید گفت بهنر آنست گفته شود " سرگشته " شده است. 

زیرا در بن بست راهی به پیش نیست اما در سرگشتگی اصلا حیران که در کدام کوچه باغ شعر گام گذارد یا گذاشته است. 

بن بست بودن اش هیچ. 

اشکار که این سرگشتگی در قالب نوین شعر عمومیت ندارد زیرا گاه اشعاری افریده شده اند براستی هنری و شور انگیز. وضعیت سرگشتگی در دوسه دهه اخیربوده است که در شعر نوین خود را نشان داده است . 

زیرا هنگامیکه نیما یوشیج طرحی نو در سرودن انداخت به رغم نو بودنش اما اسلوب و اصولی داشت.تعریف و ممیزه ای داشت اگر تساوی عروض و مصارح را کنار گذاشت و بنابر جان کلام فراز و فرودی می داشت. اما همچنان وفادار به ضرب آهنگ کلام و موسیقی شعر در عبارات ماند و این چنین شناسه و شاخصه داشته است. 

تقریبا مانند شعر و سرود در قالب های " دیرین " و به اصطلاح کلاسیک قصیده و غزل ، رباعی و مثنوی که همه آنها معرفه و مشخصه و شناسه ویژه و خاص خود را داشته اند. 

اما شعر نو از هنگامی سرگشته گردیده است که از همه قالب ها رها شد از قالب نیما یی هم که گذشت در بسیاری موارد نمی دانسته است که کجا باید برود و سرگشته ماند. 

از قالب های تعریف شده که دیگر خبری نبود و به موسیقی شعر هم که دیگر نیازی نبود . اما این پرسش نشد آیا این پدیده ای که خودرا شعر سپید و آزاد معرفی می نمود نباید هویت و شخصیت هنری داشته باشد. که البته داشته است اما دیگر تیر از کمان قالب های شعر دیرین و نیمایی رها شد. و هنوز رها اما در بسیاری موارد "سرگشته " می رود. 

دیگر ازاین بهترو آسان تر نمیشود که شاعر شد ! نه نیاز به سختگیری های قالب های دیرین " کلاسیک " هست و نه نیازبه اوزان در ابیات و عبارات . هر چه می خواهد دل تنگ ات بگو ! .

این بعنوان یک نگرش آزاد منشانه خیلی هم خوبست اما بایست دانسته شود این آزادی و رهایی از قالب ها به معنای آزادی گذر از چهارچوب ( پارادایم ) هنر نیست که " تاثیر گذاری " ارزشمند ترین شناسه آنست.

به عبارتی یک پدیده هنری و در اینجا شعر اگر تاثیر گذار شد دلپذیر هم می شود. دلپذیری و موثر بودن اشکار است دربروز جلوه های احساسات گوناگون بوده است . از غم و غصه تا وجد و شادمانی ، عشق و نفرت ، مهر و خشونت ، حماسی و ی ، در پهنه های اجتماعی فرهنگی جامعه می باشد. این تاثیر گذاری بر پایه بکار بردن آرایه های سرودن مانند تشابه و تضاد . استعاره و ایماژ(نما گرایی وتصویر سازی ) . ایجاز و ایهام . توصیفات وترکیبات و دیگر آرایه ها در آفرینش های شعر و سرود بوده است. 

 

بعبارتی درست که می توان شعر را بدون بکاربردن قالب های دیرین هم سرود اما بکار بردن آرایه ها در آفرینش شعر سرود حتما نیاز بوده است و این وجه مشترک همه اشعار در قالب های دیرین ( کلاسیک ) 

و نوین ( نیمایی ، سپید و آزاد. ) بوده است.

در غیر اینصورت هر چه باشد هنر نیست. 

 

حال از شعر و شاعری که در ابعاد حجمی و وسعت واژگان از نظر تعداد به یک مقیاس نوظهور پل میزنیم که در ابتدای امر هیچ یک از اهل قلم ظهور چنین پدیده ی منحصر بفرد و نو بنیانی را جدی نگرفته و به نیم نگاهی بسنده کرده و گذر کردند ، ولی از خاصیت گذر زمان غافل که هرچه به پیش رفته ایم ، این پدیده ی ادبی پررنگ تر و برجسته تر خودنمایی کرده است . حال به شرح میگویم که نقل از چه موضوعی ست این سبک نوظهور.

 مشخصات ادبی = پدیده ی مورد بحث و جدال در مجامع ادبی فارسی نویس و فارسی خوان در این روزهای کوتاه و بلند 1397 پیرامون یک سری آثار ادبی محدود از یک نویسنده ناآشنا آغاز گشت . که از حیص ادبی به هیچ عنوان حد و حدود و تعداد واژگانش با مختصات شعر همخوانی ندارد و بعبارتی در محدوده ی تعداد واژگان یک داستان بلند 400 صفحه ای با فونت ریز و هم خط میگنجد اما از نظر وزن و آرایه و ضرب آهنگ ، و ردیف و بخصوص از نقطه نظر مفهوم گرایی و تاثیر گذاری دارای مشخصات شعر میباشد . آنهم از جنس سپید . اما با تفاوت های ارزنده و قابل تحسینی که در شعر سپید از انان اثری نیست. پس از مدت کوتاهی با چاپ و نشر اثار ادبیات داستانی با این مختصات و همگی از یک نویسنده ناآشنا ، و استقبال طیف وسیعی از مخاطبان اهل قلم و خرد این سرزمین به آرامی توجه هات و نظرهای اهل فن را بخود معطوف نمود ، و این نویسنده از هر نظر سنت شکن شد مخصوصا آن زمان که به یکباره آوازه اش از ورای مرزهای سرزمین مان بگوش رسید و چند تن از بزرگان ادبیات داستانی ایرانی که در غربت گذران زندگانی میکنند همچون جناب استاد فرج سرکوهی و یا ریاست دانشکده هنرهای نوشتاری نیویورک نورت ویست منهتن و سرکار استاد شیرین نشاط از بزرگان هنر در سطح اول جهانی شروع به ستایش و نقد های مثبت و تحسین برانگیز وی نمودند ، ناگفته نماند که نکات در هر نقد دو جنبه داشته و منفی را نیز شامل میشده ، اما در حد نکات بی اهمیت و توپوق های نوشتاری بیش نبوده ، از این هنگام جامعه ی اهل ادب از بی اعتنایی اولیه ی خود نسبت به اثار نوظهوی وی دست کشیده و یک به یک از ظهور پدیده ی جدیدی در ادبیات داستانی کشور سخن به میان اوردند ، که البته در عمل پیروی از سبک وی نیاز به توانایی خاصی دارد که به ندرت بتوان چنین توانایی ذاتی را اکتسابی کسب نمود ، پس همگان گیج و سردرگم ، که مکتب جدید اگر بی مرید و بی رهرو بماند که دیگر اسمش سبک نیست . .

از اینرو این اثار نظیر ندارند که یک داستان بلند را اگر در بالاترین حجم غیر معمول تصور شود تماما با حفظ سیر پیوستگیش و با رعایت اصول نویسندگی خلاق و پیرنگ های پیشرفته و دیگر تکنیک های داستان نویسی را بجای بهره گیری از نثر یا نثر روان ، همگیش را از جنس شعر سپید خلق نماییم. 

خب بی شک چنین اثری از رده ی اثار فاخر محسوب میشود و ناب ترین اثر زمان حال خویش خواهد شد ، که تا قرن ها سخن از ان به میان اورند ، همچون پدیده ی متفاوتی که شاهنامه فردوسی نام گرفت و همچنان انرا ستایش میکنند . 

اما سوال یک میلیون دلاری اینجاست که خالق چنین اثری در چه جایگاهی از سطح علم و تجربه قرار دارد؟ آیا خلق چنین اثری بخودیخود پدیدآورنده چنین شاءن و منزلتی برای خالقش است؟ حال باید به شرح خالق بنشینیم و با هزار سوال بی جواب و مبهم مواجه شویم که نویسنده ای بنام شین براری کیست و از کدامین نسل ادب و هنر این مرزبوم به معرض ظهور رسیده که از پلکان پیشینیان گذر نکرده بیکباره بالای سر بزرگان تکیه بر جای بزرگان میخواهد بزند ! به حق اعتراف که اسباب بزرگی فراهم است اما بی تعارف در بزرگ بودن شخص شخیص نویسنده در عالم ادب جای بسی شک و تردید است . 

ابتدا باید برای چنین مخلوق خلق شده بر متن کاغذ نامی گذاریم تا بتوانیم او را صدایش کنیم ،  

به چنین سبک ساختارشکنی چه باید گفت؟

اولین اسمی که به چنین سبک و سیاقی خطاب گرفت توسط استاد گلشیری بود که در نقد و بررسی سبک نوگرای شین براری در مصاحبه ای با رسانه ی دروچیوله قسمت کتاب هفته ، چنین گفت؛ شین براری خالق سبک سپیدار بلند

از ظاهر واژه ی. سپیدار بلند ، میتوان دریافت که هدف نامگذار از چنین واژه ای از ان جهت بوده که سبک عرضه شده توسط شین. بمانند یک شعر سپید است اما بلندای آن از ظرفیت سرودن اشعار گذر کرده و همچون شاهنامه و یا گلستان سعدی بی نهایت ادامه یافته . پس از چنین حیصی انرا سپیدار بلند نامگذاری نموده. 

در جای دیگر اما بسیاری از ادیبان ، همچون استاد باباییفر مفرد و یا استاد فیاض پور ماچیانی. شین را خالق سبک ؛ خاص و یا در جایی مدرنیته و حتی شهر بافت خطاب کرده اند. 

و ما به همان سپیدار بلند بسنده میکنیم. 

بیوگرافی نویسنده= شین براری 

    شین براری که به نام حقیقی شهروز براری صیقلانی از نسل سومی ها و بعبارتی از دهه شصتی های این مرز و بوم است از خانواده ای تحصیل کرده و از نوادگان یکی از بزرگان شهر رشت است ، بگونه ای که پسوند ایشان به هیچ محله ی روستانشین و یا شهرستانی تعلق ندارد و بلکه اصلی ترین میدان کلانشهر رشت بنامشان است و صیقلان نامیده میشود و در صد متری از برج شهرداری شهر قرار دارد ، او تحصیلاتش را در دانشگاه آزاد اسلامی و در رشته ی مکانیک سیالات گذراند و از نمونه ی سطح علمیش باید به کسب رتبه ی دو رقمی در ازمون کنکور سراسری کارشناسی اشاره نمود. او در محدود مصاحبه های منتشر شده از طرف مجله دوفصلنامه ویرگول که دفترش در شهر رشت قرار دارد و همچنین در بیوگرافی منتشر شده در مجله ادبی چوبک از خود چهره ای بی ادعا و مبهم اما کاریزماتیک ارایه میدهد ، که میتوان از افتادگی و ادب و بالامنشی در پیکره ی شخصیتیش اشاره کرد . او خود را خالق هیچ سبک نوظهوری معرفی نمیکند و از لغب نویسنده بودن ،خودش را معاف میدارد و عنوان میکند که فاصله ی زیادی به جایگاه حقیقی یک نویسنده دارد 

حال پرسش مهم؛?

چگونه سبک سپیدار بلند را از خالقی غیر تخصصی و بی ادعا بپذیریم؟ 

اگر اساتید بنام و پر مدعای ادبیات داستانی ما چنین توانایی ذاتی ای در خلق چنین اثاری داشتند آیا انگاه میپذیرفتیم که سبکی جدید به عرصه ی ظهور رسیده؟ اگر یک فرد عادی و بی ادعا چنین قابلیت بالایی از خود بروز داده پس چرا به او مجال پیشرفت توسط اساتید بی اثر داده نمیشود؟ براستی که ظهور شین براری سیلی محکمی بر ادیبان بی ادب و بی اثری گشت که همچون زنبور بی عسل و عالم بی عمل تکیه بر جایگاه ناحق زده و جلوی پیشرفت ادبیات این مرز و بوم را گرفته و دچار سرگشتگی نموده اند. ع

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها